روز ازمایش خون
سلام دوستان خوبم روز ٢٨ خرداد بو که تا صبح خواب به چشمم نیومد ودوتا بیبی دیگه یکی بد از اونمثبته یکی هم صبح گذاشم بازم خدا بهم لطف وهرهمت کرد وهر دو مثبت بود .. صبح زود یه لیوان شیر خوردم ورفتیم در خونه خاله سمیه وبا خاله رفتیم ازمایشخ خون بیمارستان کور از دادیم ودوربینم توی کفم بود ستا عکسم گرفتیم امدم من اومدم شرکت خاله رف خونه مامانشینا... سات یکونیم ظهر بود زنگ زدم گفتم امادس ازمایش گفت شماره قبضو بده دادم گفت حاضره بیایدد رفتیم گرفتم ازو به خاله هم زنگ زدم گفتم من می رم زنگ بزن شماره قبضو بده تا جوابو بده واسط بیارم اونم وقتی رسیدم بهش تک زدم زنگ زد ازمایشگه وشمارشو داد وهردو جوابو بهم داد وگفت تبری...
نویسنده :
فاطیما
12:50